چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۱
۰ نفر

همشهری آنلاین: در دو دهه‌ی اخیر مسئله‌ آگاهی به یکی از پُربحث‌ترین مسائل فلسفه‌ ذهن تبدیل شده است.

مسئله‌ی آگاهی عبارت است از تلاش برای تبیین آگاهی در چارچوب فیزیکی یا فیزیولوژیک. به اعتقاد بسیاری از فیلسوفان معاصر، چنین تبیینی بسیار دشوار یا حتی ناممکن است، زیرا شیوه‌ی متعارف تبیین‌های علمی، شیوه‌ی سوم‌شخص است.

در این شیوه، جنبه‌های اول‌شخص پدیده‌ی مورد نظر را کنار می‌گذاریم و صرفاً جنبه‌های عمومی‌و قابل دسترس از منظر سوم‌شخص را در نظر می‌گیریم.

برای مثال، در تبیین علمی‌گرما، جنبه‌های اول‌شخص آن، مانند احساس بساوایی گرما را نادیده می‌گیریم و فقط به جنبه‌های سوم‌شخص آن به‌عنوان موج یا حرکتی که بیرون از ما وجود دارد و به‌طور یکسان برای عموم افراد قابل دسترس است، توجه می‌کنیم و سپس آن را به میانگین جنبش انرژی مولکولی تحویل می‌بریم.

در مورد حالات آگاهانه‌، چنین شیوه‌ای ناممکن است، زیرا در اینجا جنبه‌های اول‌شخص و پدیداری دقیقاً همان چیزهایی هستند که قرار است تبیین شوند و در نتیجه، نمی‌توانیم آن‌ها را کنار بگذاریم و بر سایر جنبه‌های این حالات تمرکز کنیم.

این مسئله (که در فلسفه‌ی ذهن معاصر با صورت‌بندی‌های گوناگونی مطرح شده است) «مسئله‌ی دشوار آگاهی» نامیده می‌شود.

مایکل تای خود در مورد سختی ارائه‌ی نظریه در باب آگاهی چنین می‌نویسد: «یک مشکل برای ارزیابی نظریه‌های فلسفی آگاهی این است که همیشه روشن نیست که آن‌ها نظریه‌هایی درباره‌ی چه چیزی هستند.

همچنین همیشه روشن نیست که معماها یا مسائلی که این نظریه‌ها درصدد حل آن‌ها هستند، دقیقاً کدام‌اند.

برای مثال، گاهی گفته می‌شود که سابجکتیویتی تجربه مانعی حل‌ناشدنی را سر راه نظریه‌های مادی‌انگارانه‌ یا فیزیکالیستی آگاهی قرار می‌دهد، در حالی که نوع واحدی از سابجکتیویتی با تجربه همراه نیست و مسئله‌ی واحدی هم وجود ندارد.

متأسفانه معمولاً انواع مختلف سابجکتیویتی، حتی از سوی فیلسوفان برجسته نیز با هم خلط می‌شوند. نتیجه این است که بسیاری از افراد سردرگم می‌شوند، اما این‌طور نیست که همه‌ی آن‌ها به دلایل صحیحی سردرگم شوند.

منبع:همشهري خردنامه

کد خبر 279213

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha